كمپين حمايت از «كانون مدافعان حقوق بشر» توسط جمعی از فعالان حقوق زنان، بيست و چهارم دي ماه 1387 آغاز به کار کرد.
به گزارش سایت های اینترنتی، كمپين حمايت از «كانون مدافعان حقوق بشر» در پی پلمپ دفتر «كانون مدافعان حقوق بشر» و ایجاد محدودیت برای فعالان حقوق بشر و وكلا و مؤسسین این سازمان مردم نهاد، همچنین برخوردهای اخير با شيرين عبادي، برنده جایزه صلح نوبل و رييس كانون مدافعان حقوق بشر و يورش به دفتر وكالت او تشكيل شده است.
اول دي ماه 1387 دفتر«كانون مدافعان حقوق بشر» قبل از برگزاری مراسم جشني كه قرار بود به مناسبت شصتمين سالگرد تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر برگزار شود، به صورت غیرقانونی پلمپ شد. این پلمپ بدون ارائه حكم انجام شد. همچنين نهم دي ماه پنچ نفر با عنوان مأموران مالیاتی به دفتر وكالت شيرين عبادي مراجعه كرده و همه پرونده هاي محاكماتي، مكاتبات شخصي و اداري او را ضبط كردند.
بر این اساس جمعی از فعالان حقوق زنان قصد دارند با تشکیل این کمپین از فعالیت های کانون مدافعان حقوق بشر و شیرین عبادی حمایت كنند. آنان همچنین اعلام كرده‌اند كه به منظور حمایت از فعالیت‌های كانون مدافعان حقوق بشر به زودی وب سایتی را برای انعکاس فعالیت های خود در این زمینه و همچنین معرفی هرچه بیشتر فعالیت های شیرین عبادی و دفتر کانون مدافعان حقوق بشر راه اندازی خواهند کرد.
بر همین اساس سایت «تغییر برای برابری» دیدگاه‌های 18 تن از موكلان وكلای كانون مدافعان حقوق بشر را با عنوان «این بار دفاعیه موکلان برای وکلایشان» منتشر كرد.
مریم مالک نوشته خود را با عنوان «من هم روزی مثل آن زن خواهم شد» اینگونه به نگارش درآورده است: «اگر یک روز مأمورها به تو هجوم بیاورند چه می کنی؟ اگر یک روزعده ای جلوی خانه ات جمع شوند و آزارت دهند تو چه خواهی کرد؟ تو برای اینکه باعث افتخار شوی باید هزینه بپردازی، برای اینکه ذره ای مانند شیرین عبادی شوی باید قوی باشی، زن بودن با افتخار برایت کافی نیست، تو باید شجاع و مقاوم باشی، صبور و فداکار باشی. اشکها و قلب شکسته ات را از آن دختری که از تو برای خود کوهی از آمال و آرزوهایش را ساخته پنهان کنی، تو باید هر بار که دختری را با چشم های پر از انگیزه و امید می بینی با تمام وجودت دستش را بفشاری.
«رد مرگ بر ديوارهای شهر» عنوان نوشته كاوه قاسمی كرمانشاهی است. او با اشاره به شعارهایی كه بر دیوار منزل شیرین عبادی و علیه او نوشته‌اند، می‌نویسد: هنوز رد "مرگ" بر ديوارهای ‌شهر پيداست... و باشد كه اين‌بار تا مدتی بر سطح اين ديوارها باقی بماند تا ذهن عابران كوچه‌ی عبادی را حتی برای لحظه‌ای درگير سازد و شايد كودكی نوآموخته در گذر از اين كوچه واژه "مرگ" را ببيند و بخواند و در پرسش از مادرش در يافتن معنی اين واژه و دليل نوشتن آن بر ديوار اين خانه اما معنا و تعبيری متفاوت از قصد نويسندگان اين خطوط نازيبا در ذهنش جای گيرد.
مریم زندی نیز با این عنوان كه «کانون مدافعان، این تریبون حق خواهی خاموش نمی شود»، می‌نویسد: گزارش سالانه آن باعث شد جهانیان و ملت ایران متوجه شوند درایران در چه موارد کثیری نقض حقوق بشر صورت می گیرد. تاثیرات این گزارش می تواند سد کنترل کننده ای برای حکومت ایران باشد. خانم شیرین عبادی به خاطر موقعیت بین المللی شان، اعتراضا ت، مصاحبه ها و سخنرانی هایشان همیشه مورد توجه منابع داخلی و خارجی بوده. صدای ایشان دردفاع از حقوق بشر موثر بوده و خواهد بود.
بهاره هدایت هم نوشته است: تأسیس کانون مدافعان حقوق بشر و گسترش فعالیت های آن نمونه بارزی از آینده نگری و هدفمندی نگرش خانم عبادی است که در راستای ایجاد اندکی انسجام در فعالیت های حقوق بشری داخل کشور انجام شد و ثمره آن را امروز در این نهاد مدنی موفق شاهدیم. اینکه کانون مدافعان توانسته است معتمد طیف های مختلف فعال در عرصه های اجتماعی، سیاسی، دانشجویی، زنان، کارگری، قومیتی و اقلیت ها قرار بگیرد، و بی هیچ چشمداشتی، به دفاع حقوقی از آسیب دیدگان نقض حقوق بشر، در دادگاه، بپردازد، نقطه درخشان کارنامه کانون مدافعان و ماحصل زحمات خانم عبادی و همکارانشان است. موضوعی که از جانب نهادهای حکومتی ناقض حقوق بشر قابل چشم پوشی نیست، و می بینیم که میزان فشارها را تا چه حد روی ایشان و کانون مدافعان افزایش می دهند.
حمیده نظامی نیز نوشته خود را با عنوان «زن صلح طلب ما» چنین نگاشته است:نمي توانيم به هموطنان رنج‌ديده مان ياري رسانيم. حتي نمي توانيم تجمع مسالمت آميزي در نفي خشونت داشته باشيم و نمي توانيم حتي براي لحظه‌اي همراه با صلح خواهان جهان، هم‌نوا شويم و... شيرين عبادي برنده جايزه صلح نوبل را اول به بهانه پرداخت نكردن ماليات و بعد همكاري با اسرائيل هتك حرمت كردند! زن صلح طلب ما را!
بهناز شکاریار نیز با اشاره به این گفته شیرین عبادی كه گفته بود، «هر اتفاقی که بیفتد برای همۀ ما میفتد و ما تا آخر با هم هستیم » نوشته است: او پای حرفش ایستاده و حتی یک لحظه هم پشت زنان ایرانی را خالی نکرده است. جرات و شجاعت او مثال زدنی است؛ همین طور صبرو طاقتش به عنوان زنی حقوقدان. شاید اگر کس دیگری جای او بود اینک در یک کشور پیشرفته زندگی مرفه و امنی برای خود تدارک دیده و به همین اکتفا می کرد که گاه گداری در یک نشریه و یا یک تلویزیون فارسی زبان از تجربیاتش سخن گوید و از دور راه چاره جلوی پای ما بگذارد، ولی او این چنین نیست تمام تهمت ها و توهین ها را به خاطر ما تحمل کرده و در کنار ما است . او تا آخر با ما است. ما نیز تا آخر با او می مانیم.
«زنی را می شناسم که از جنس ماست» عنوان نوشته دلارام علی است. او می‌نویسد: کسی پیام صلح را با اسپری جنگ روی دیوار نمی نویسد، کسی را که برنده جایزه صلح است با آشوب های پی در پی به جنگ فرا نمی خواند، کسی مدافعان حقوق بشر را از خانه ای که برای خویش ساخته اند بیرون نمی کند تا یاد آوری کند که هنوز هستند کسانی که نه بشر را می شناسند و نه حقوقش را. اندکی تامل کن، آنها که پیش از تو مرگ را در روزگار مردم این سرزمین هجی کرده اند ، حالا کجای جهان ایستاده اند؟
رها عسگری زاده نیز نوشته است: تصویری ندارم. قرار بود تصویر آخر این چند پاره عکسی باشد از دیوارهای منزل مسکونی خانم عبادی. همان دیوارهایی که گروهی به بهانه حمایت نکردن خانم عبادی از مردم غزه با غلط دیکته ای رویش نوشته اند : اجوزه امریکایی! ننگت باد!
محبوبه کرمی هم خاطرات خود را چنین نقل می‌كند: هرگز فراموش نمی کنم زمانی که به زندان افتادم پس از مدتی خانم عبادی به ایران آمد وخانواده ام تلفنی به من گفتند که خانم عبادی هم وکالت تورا بر عهده گرفته بسیاراز شنیدن این خبر خوشحال شدم . وقتی با او تماس گرفتم چنان گرم وصمیمی با من صحبت کرد که غم دوری از خانواده ودوستانم برای لحظه ای از دلم بیرون شد .
روجا بندری نیز با بیان اینكه آنچه بر شیرین عبادی و سایر مدافعین حقوق بشر می رود آینه ایست در برابر ما مردم ایراننوشته است: آیا می دانیم که او یک زن واقعی است که فرشته نیست ولی آدمی است که برای حقوق بشر آرام آرام و سرسختانه کار می کند؟ آیا می فهمیم که مثل یک آدم واقعی همه نظراتش همیشه مطابق با نظر تک تک ما نیست ولی باید قدرش را بدانیم چون واقعا باعث رشد جامعه ما شده؟ آیا می فهمیم که ما که روی مبل خانه مان نشسته ایم به گردن او حقی نداریم و طلبکارش نیستیم؟ و آیا می فهمیم که با حمایت از انسان‌هایی مثل او از خودمان حمایت می کنیم؟ که با دفاع از فعالان حقوق بشر به حقوق انسانی خودمان ارزش می دهیم؟
مازیار سمیعی نیز با این عنوان كه «پاتوق را قرق کنید» نوشته است: جایی که بشود نشست و حرف زد، حرف حساب هم که حتما نه، بلند بلند فکر کرد، پاتوق می شود. آدم های بدبخت زخم خورده می آیند و دور هم جمع می شوند و چیزی می گویند. شاید به حال بیچارگی هایشان غصه بخورند و شاید شوخی کوچکی کمی بخنداندشان. بعد مدام سری به آن جا می زنند و حرف هایشان شاید، شاید با چیزهایی که پیش از آن می گفتند فرق کند.
نوشته فرخنده احتسابیان نیز چنین است: خبرهای رسیده را که مرور می کنم با خود فکر می کنم ما در کجای این کره خاکی زندگی می کنیم؟ مگر این خاک ، خاک ما نیست؟ مگر نه این است که 30 سال با تمام مشکلات ساختیم که بمانیم. ما که هیچ، افرادی مثل عبادی ها کم نبودند که می توانستند بروند ولی نرفتند و از جان خویش مایه گذاشتند و اکنون باید توهین های 150 نفر را تحمل کنند. که البته رقمی هم در مقابل میلیون ها نفر به حساب نمی آید.
فرناز کمالی نیز با اشاره به برخی اقدام‌های انجام شده در چند روز گذشته در ایران در خصوص حوادث غزه، می‌نویسد: من هنوز بیدارم و با خود کلنجار میرم که راه درست کدومه ؟ رفتن یا نرفتن ؟ رسم کهنه و نخ نمای چشم در مقابل چشم یا گذشت ‍؟
نفیسه آزاد نیز در خصوص وكالت خانواده زهرا بنی‌یعقوب (پزشكی كه در بازداشتگاهی در همدان درگذشت) توسط شیرین عبادی، می‌نویسد: شب شده است که می رسیم به دفترش، خودمان را معرفی می کنیم و وارد می شویم، پیش از ما پدر زهرا بنی یعقوب آمده و مشغول حرف زدن است و به درازا می کشد، حرفشان که تمام می شود و پدر سیاهپوش می رود می آید پیش ما و می گوید:" داغ بدی دیده اند، ما که فقط وکیل نیستیم ، باید به دردلشان هم گوش کنیم، اینجا حرف نزنند، کجا را دارند که حرفشان را بزنند.
آیدا سعادت نوشته خود را با عنوان «بگذارید افکار عمومی قضاوت کنند» چنین نوشته است: قصد من از این نوشتار قهرمان سازی از شیرین عبادی نیست که اساسا قهرمان پروری را پاشنه ی آشیل هر کنش اجتماعی می دانم. عبادی را در جایگاه مظلومیت هم نمی توان نشاند، چرا که ویژگی های یک فرد مظلوم را در شخصیت محکم و جسور او نمی یابم. اما در تمام این سال ها آزادی خواهان، برابری طلبان، فعالان جنبش های اجتماعی مانند جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری و جامعه مدنی، در مقابل پرونده سازی و فشار و تهدید هرگز از او انفعال، بی تفاوتی و سکوت ندیدند. او از نسلی است که از میان رنج به آگاهی روی آورد و شهامت و جسارت را پیشه کرد. با اندکی انصاف و واقع بینی هم می توان او را در عرصه عمل به تعهدات اش هم موفق دانست.
نوشته فرشته شیرازی نیز چنین است: برای خانم عبادی نگران نیستم ،زیرا می دانم ایشان با این تهدیدات از میدان مبارزه برای اجرای حقوق بشر در ایران دست بر نمی دارند؛ بلکه نگرانم که وقتی با ایشان این گونه رفتار می کنند، در زندان ها با فعالان مدنی که شاید حتی اسمی از آن ها نشنیده باشیم چگونه رفتار می کنند؟
ناهید جعفری نیز خاطره‌ای را از چگونگی وكالت شیرین عبادی نقل كرده است: توی ساختمان دادگستری قدم های محکمش، برخورد قاطع و احترام آمیزش چنان اعتماد به نفسی به من داده بود که سینه سپر کرده بودم و از این اتاق به اون اتاق و از این طبقه به اون طبقه می رفتیم و بالاخره رئیس دادگستری که دو روز قبل به چشم متهم به من نگاه میکرد و در واقع عذر منو خواسته بود، مجبور شد به خانم عبادی پاسخگو باشه و با لحنی محترمانه خواست که به کلانتری محل ضرب و شتم مراجعه کنیم و شکایتمون رو از طریق کلانتری اعلام کنیم.
نوید محبی نیز در متن خود با عنوان « دست از آزار شیرین عبادی بردارید»، چنین نوشته است: شيرين عبادي به عنوان يك زن ايراني مدافع حقوق بشر اين حس تعهد و تعلق به انسانيت و حقوق آن را آنچنان در خود ايجاد كرده است كه با اين اعمال فشارها نه تنها عقب نشيني نخواهد كرد بلكه بيش از پيش بر اعتقاد او مبني بر ايجاد جامعه اي انساني خواهد افزود.